این صدای پای کیست؟
این سایه مال کیست؟
چه کسی دَرِ قلب مرا می زند؟
چه کسی می آید؟
چه کسی این چنین چهره مرا رنگین می کند؟
این شادمانی و خوشحالی مرامی کشد
هیچگاه از ماه چیزی نخواستم
هیچوقت به ستارگان متوسل نشدم
حتی هیچوقت به خدا شکایت نکردم.
تمام غمهایم را پنهان کردم
در برابر هر ظلم و ستمی، لبخند زدم
مانند خاک که گلها را در آغوش می کشد
غم را به آغوش کشیدم و زخمی شدم
اما هرگاه دستهایم را برای دعا بالا بردم
از خدا تورو طلب کردم.
تاریخ : چهارشنبه 88/1/12 | 9:4 عصر | نویسنده : کوروش | نظرات ()
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 32
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 65088